عطر حضور
بسم رب الشهدا و الصدیقین می فرماید: الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها/ که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها همه جا خداست ، همه چی خداست ، همه خداست ... او هست و هیچ غیر او نیست... در مقام عاشقی باید از رفاقت گذشت... باید اون قدر رفیق شد با خدا تا "حبیب" لقب بگیری... اولش اسون به نظر میاد ... تازه اگه همت کنی و پرده های تاریک نفستو ، یکی یکی کنار بزنی... بعد تازه اول عاشقیه... تازه اول مستی دیدن وجه اللهه... تازه اون وقت میرسی به پرده های نور ... از اونا که بگذری... از هر کدوم که بگذری... اونقدر مست میشی اونقدر مست میشی اونقدر مست میشی که دیگه چیزی ازت باقی نمی مونه! وجودت فناء میشه در وجود اون که هست ولی بودنشو تا اون روز باور نکرده بودی! که یکی هست و هیچ نیست جز او....! اون وقت تازه می فهمی که مشکل یعنی چی ؟! که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها.... پی نوشت: اگه برات تعریف کنن ، خیلی عاشق میشی... اگه تجربه کردی ، ما رم دعا کن ... . حبیب اله العالمین.... صلی الله علی فاطمه وابیها و بعلها و بنیها +عجل فرجهم فراموش نشه مومن! یاعلی مدد - التماس دعا بسم رب الزهرا... پیش نوشت: خوب شد نبود ، کربلا را ببیند ... نقطه های سوره ی کوثر از همان اول انگار ، اخرش را معلوم کرده بودند! دنیا که جای ماندن نبود... دنیا را باید برای همان هایی می گذاشت که جای مُهر روی پیشانی هایشان پینه بسته اما حیدرش را در اجرای عدالت ، تنها می گذاشتند! صدا زد: اى دختر کسى که به پروردگارش به فاصله دو تیر کمان و یا کمتر نزدیک شد... . اما جوابى نیامد چون جامه را از روى صورت حضرت برداشت، مشاهده کرد از دنیا رخت بر بسته است، خود را به روى حضرت انداخت و در حالى که ایشان را مىبوسید گفت: فاطمه آن هنگام که نزد پدرت رسول خدا رفتى سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت برسان، آنگاه گریبان چاک زده و از خانه بیرون آمد، حسنین به او رسیده و گفتند: اسماء مادر ما کجا است؟ وى ساکت شد و جوابى نداد، آنان وارد اتاق شده دیدند حضرت دراز کشیده حسین علیهالسلام حضرت را تکان داد دید از دنیا رفته است، فرمود: اى برادر خداوند تو را در مصیبت مادر پاداش دهد. حسن خود را بر روى مادر انداخته و گاهى مىبوسید و مىگفت: اى مادر با من سخن بگو پیش از آن که روح از بدنم جدا شود، و حسین جلو آمده و پاهاى حضرت را مىبوسید و مىگفت: اى مادر من پسرت حسینم، پیش از آنکه قلبم منفجر شود و بمیرم با من صحبت کن. اسماء به آنها گفت: اى فرزندان رسول خدا بروید نزد پدرتان على علیهالسلام او را از مرگ مادرتان خبردار کنید، آن دو از منزل بیرون رفته و صدا مىزدند:یا محمداه یا احمداه، امروز که مادرمان از دنیا رفت رحلت تو تجدید شد، بعد به مسجد رفته و على علیهالسلام را خبردار کردند حضرت با شنیدن خبر فوت فاطمه علیهاالسلام از هوش رفت و با پاشیدن آب بر او به هوش آمد و چنین گفت: اى دختر حضرت محمد به چه کسى تسلیت بگوئیم، من همیشه به وسیله تو دلدارى داده مىشدم، بعد از تو چه کسى موجب دلدارى و تسلیت من خواهد شد... اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم یاعلی و التماس دعا بسم رب الشهدا و الصدیقین آن کسانی که در کوفه دل هایشان پر از ایمان و محبت به امام حسین- علیه السلام- بود ، به اهل بیت محبت هم داشتند اما چند ماه دیرتر وارد میدان شدند. همه شان شهید هم شدند و نزد خدا مأجورند ،اما کاری که باید بکنند، آن کاری نبود که انجام دادند ! لحظه را نشناختند ،عاشورا را نشناختند ... مؤمن ،باید لحظه شناس باشد! پی نوشت: لحظه ی اعلام امامت مولا... اللهم صل علی محمد وآل محمد با عجل فرجهم!! یاعلی والتماس دعا
طبقه بندی: عشق ولایت سیاست خدا فاطمه علی حافظ قران اصلاحات علم امامت
طبقه بندی: عشق ولایت امام خامنه ای فاطمیه امامت مولا علی معراج
طبقه بندی: عشق ولایت عید علی غدیر امامت
By Ashoora.ir & Night Skin