عطر حضور
بسم رب الشهدا و الصدیقین سلام دوستان! داشتم به آقا فکر میکردم... بهش گفتم : آقا! خداییش اگه یه کسی بودی مثل جیمزباند، یا مثلا جای ادیسون ... اصلا اگه اون سیب معروف خورده بود توی سر شما...شاید از باختر دور (!) براتون بورسیه میفرستادن و شاید الان دیگه وضعمون این نبود! یادمه همین دو سه تا پست قبل نوشته بودم که همه چیز زیر سر این سیب هاست!! از همون اولش! آقاجون، چون کارای دنیایی بلد نیستین، چون امام اید و ته وجود بشری.. چون قله ی انسانیت و انسان کامل هستین... به همین دلایل بی خودی ، شما رو سپردیم به زمان... به جمعه هایی که تند و تند دارن میان و میرن و ... راستی عرفه همین روزاست... یه روز خاص! امام حسین (ع) هم داره میره همون جا که اسم دشت بلاست... روزای عجیبی ان این روزا... اللهم ان لم عرّفتنی حجتک... عرفه همین روزاست... بی ربط(!): تشخّص رو با انسانیت اشتباه نگیریم...! باربط: عاشقی را پرسیدند: زندگی چندبخش است؟ گفت: دوبخش! کودکی و پیری. گفتند: پس جوانی چه؟ گفت: فدای حسین... اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم یاعلی والتماس دعا بسم رب الشهدا و الصدیقین سلام به همگی... الوعده وفا! اینم شرح پرحرفی پست قبلی! موجودات به چند دسته تقسیم میشن : جماد و نبات و حیوان و انسان . می دونیم هر کدوم از این ها برای خودشون محدوده ی تعریف دارن و وقتی یه موجودی ویژگی های گروه بالاتر یا پایین ترش رو پیدا کنه ، میتونیم اون رو هم جزء همون دسته به حساب بیاریم. از طرفی این رو هم می دونیم که انسان یه موجود دو بعدی هست ، درست برخلاف تصوری که شیطان دراولین برخورد باهاش داشت و خیلی ها به دلایل مختلف هنوز هم دارن! اما یه ویژگی خاص هست که فقط انسان ها دارن و اونم اینه که دامنه ی تغییراتشون اونقدر گسترده است که می تونن مثل حیوان باشن و یا حتی برتر از تعریف معمول یک انسان یعنی شاید همون مفهوم انسان کامل. خب بقیه ی گروه ها به لحاظ وجودی این همه منعطف نیستن و دلیل شناخته شده ی این قضیه برای ما ، همون داشتن قدرت تفکر و در کنارش اختیاره . از این جا میریم سراغ پست قبلی . یه گوسفند ، به معنای مطلق کلمه ، فقط می تونه یه گوسفند باشه و لاغیر! هرچند توی گوسفند بودن خودش ممکنه بتونه درجاتی داشته باشه که البته اون رو هم ما ادم ها به نسبت خودمون می سنجیم و تعریف میکنیم (توضیحش فعلا بمونه و بریم سر اصل مطلب!) بنابراین هر ادمی اگه درصدی از هوش و ذکاوت رو داشته باشه ، گوسفند پست قبلی ما رو چیزی جز یه گوسفند نمی بینه حالا با هر ظاهری که داشته باشه ! چون مسئله ی وجود به ظاهر بستگی نداره. (هرچند رابطه ای بین ظاهر و باطن هست اما وجود رو غیر از باطن مصطلح می دونیم.) بذارید ماجرای دیگه ای رو براتون تصویر کنم . حکایت پادشاه احمق رو شنیدین؟ دو خیاط زیرک روزهای طولانی وانمود میکنن که دارن برای پادشاه لباسی میدوزن که او رو از چشم ها پنهان میکنه (البته در اصل داستان این طور هست که تنها بچه های مشروع میتونن لباس پادشاه رو ببینن.) و پادشاه ساده لوح هم با خوش باوری در حالیکه برهنه بوده برای نمایش لباس جدیدش که کلی هم براش خرج کرده بود ، بین مردم میاد ... خب مردم هم به خاطر ترسشون ، لباس نادیده ی پادشاه رو تحسین می کنن اما این وسط یه بچه با صداقت کودکانه ی خودش بلند میگه : مامان! چرا پادشاه لباس نداره؟!! حالا بماند که حراست شاهنشاهی چه برخوردی با اون بچه کردن(!) اما حرفی که می خواستم توی این پست بزنم اینه که : گاهی برای انجام تغییرات بزرگ و اصلاحات اساسی در یک جامعه ، لزومی نداره کلی هزینه و نیروی انسانی و وقت صرف بشه ؛ گاهی فقط به صداقت کودکانه ای نیاز داریم تا آدم بزرگ ها رو به درون خودشون برگردونه ! خیلی وقت ها برای شنیده شدن ، لازم نیست فریاد بزنی ، لازمه ببینی ... درست (نه صرفا خوب) ببینی! هرچند این همه باز کافی نیست... اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم یاعلی و التماس دعا بسم رب الشهدا و الصدیقین سلام بر دوستان بهتر از آب روان! یه کم میخوام پرحرفی کنم توی این پست... گوسفند دیدین تا حالا؟!!! منظورم توی عکس و تلویزیون نیست ها ! به قول یکی از استادامون ، یه گوسفند کاملا رئال!!!! از نزدیک، یعنی face to face! دیدین؟؟ اگه پشم ها شو شونه کنی و یه لباس تر وتمیز تنش کنی ، بعد وقتی ترگل ورگل شد، ببریش توی بهترین اتاق یه هتل n ستاره... بعد یه نفر ببیندش، چی میگه؟!!! چهار(؟) حالت داره ، ممکنه فکر کنه خل شدی!! ممکنه هم اصلا فکر نکنه و بگه : آخی... چه گوسفند نازی..........!!!!! شایدم یه کشیده آب نکشیده تحویلت بده و بگه : آخه کی تا حالا گوسفندو آورده توی هتل که تو دومی اش باشی؟؟؟! احتمال دیگه ای هم وجود داره و اونم اینه که طرف بگه: آخی... گوسفنده؟ تو هم بگی: پ نه پ!! بچه ی همسایه مونه ، با هم اومدیم گردش!!! پی نوشت: یه مفهومی وجود داره به نام : طویله ی مدرن! پی در پی نوشت: این شوخی رو حسابی جدی بگیرید ، تا پست بعد! اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم یاعلی والتماس دعا بسم رب الشهدا و الصدیقین سلام رفقا! نمیدونم تازگی ها امام رضا(ع) بودین یا نه... اما مطمئنم چند تا تصویر از حرم برای همه خیلی آشناست، ادم رو یاد کلی از خاطره هاش میندازه... گنبدش، سقا خونه ش و کبوتراش! یادمه قدیم ندیما ، دست بابا یا چادر مامانو میکشیدیم تا گندم بخریم و واسه کبوترای اقا ببریم... عشق میکردیم تو عالم بچگی! گاهی حسودی مون میشد به کبوترایی که راحت و بی دردسر بال میزدن و روی گنبد طلاش می نشستن . قشنگی ش این بود که که بعضی از کبوترا که انگار تازه کارم بودن (!) ، گنبد کوچولوی روی سقاخونه رو با گنبد امام (ع) اشتباه می گرفتن و روی همون ، به خیال کبوتری خودشون حال می کردن!! پی نوشت: حکایت خیلی از ما ادماست! توی عالم آدمی خودمون.... پی در پی نوشت: هیچ وقت برای کسی آرزو نکن بمیره !! آرزو کن خدا بکشتش!!! آخه اون وقت خون بهاش میشه خود خدا... بعدش خوش به حالش میشه... مثل بعضی ها! اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم یاعلی والتماس دعا بسم رب الشهدا و الصدیقین دوباره سلام!! اینم قسمت دوم از همون مناظره! نخواستم زیاد فکرتون مشغول شه!!! امام : اگر فردی که بتواند انجیل را بخواند در این حاضر کنم و مطالب مربوط به محمد و اهل بیت و امت او را برایت تلاوت کند ایا ایمان می آوری؟ جاثلیق : نظر خوبی است امام ضمن احضار نسطاس رومی به او فرمودند: بخش سوم انجیل را تا چه حدی از حفظ داری؟ گفت: تمام و کمال حفظ کردم بعد رو به رأس الجالوت کرد و گفت : ایا انجیل را خوانده ای؟ رأس الجالوت: بله امام : من بخش سوم انجیل را می خوانم . اگر در آنجا مطلبی درباره محمد و اهل بیتش و امتش بود شهادت دهید و اگر نبود شهادت ندهید سپس امام آن بخش را خواندندتا به ذکر پیامبر رسیدند ، توقف کردند و فرمودند : ای نصرانی! تورا به حق مسیح و مادرش قسم میدهم آیا قبول داری که من عالم به انجیل هستم؟ جاثلیق:بله بعد مطلب مربوط به محمد و اهل بیتش را خواندند و فرمودند : حالا چه می گویی؟ این عین سخن مسیح است. اگر مطالب انجیل را تگذیب کنی موسی و عیسی را تگذیب کده ای و قتل تو واجب است چون به خدا و پیامبر و کتاب خدا کافر شده ای جاثلیق گفت: مطلبی را که از انجیل برایم روشن شود انکار نمیکنم بلکه بدان اذعان دارم امام بلند گفتند: شاهد بر اقرار او باشید همهمه ای در جمعیت افتاد امام بلافاصله فرمودند : اما ای مسیحی، قسم به خدا ما به عیسایی که به محمد مؤمن بود ، ایمان داریم و نسبت به عیسای شما ایرادی نداریم جز ضعف و ناتوانی و کمی نماز و روزه او جاثلیق گفت: به خدا سوگند دانش خودت را تباه کردی و خود را تضعیف نمودی! فکر میکردم تو عالم ترین فرد بین مسلمانانی! امام فرمودند : چطور؟ جاثلیق : شما معتقدی عیسی ضعیف بود و کم روزه میگرفت و کم نماز می خواند ، حال آنکه ان حضرت حتی یک روز هم بدون روزه سپری نکرده بود و یکشب هم به خواب نرفته بود . همیشه روزها روزه و شب ها شب زنده دار بود امام فرمودند: او که از نظر شما شایسته پرستش است ، برای تقرب به چه کسی روزه میگرفت و نماز می خواند؟ دوباره جاثلیق ساکت شد. صدای همهمه ی جمعیت بلند تر شد. مأمون دست هایش را روی صندلی اش فشار م یداد . جاثلیق سرش را پایین انداخته بود و عرق تمام صورتش را گرفته بود
(منبع: احتجاجات حضرت رضا(ع)) اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم یاعلی والتماس دعای فرج بسم رب الشهدا و الصدیقین سلام دوستان! اینم قول! فقط چون طولانی بود ، توی دوتا پست میذارم! بخونید و فکر کنید و یاد بگیرید. قسمت اول... خلیفه دستور نشستن داد. جاثلیق را صدا کرد و گفت: این آقا ، علی بن موسی بن جعفر، پسر عموی من است . دوست دارم با او صحبت کنی. خنده روی لبهای مأمون بود و جاثلیق تعظیم کرد. گفت: امیرالمؤمنین! چطور با کسی بحث کنم که به کتابی استدلال میکند که من ان را قبول ندارم و به گفتار پیامبری حجت می آورد که من به او ایمان ندارم ؟ امام رضا(ع) فرمودند: ای مرد مسیحی! اگر از انجیل برایت دلیل بیاورم ایا می پذیری؟ جاثلیق گفت: مگر می توانم آنچه انجیل فرموده را رد کنم؟ برخلاف میل باطنی ام هم که باشد ، آن را قبول خواهم کرد. امام فرمودند: حالا هر چه می خواهی سؤال کن و جوابت را بگیر. پرسید: درباره نبوت عیسی و کتابش چه عقیده ای داری؟ آیا منکر آن دو هستی؟ امام فرمودند : من به نبوت عیسی و کتابش و به انچه امتش را به ان بشارت داده و حواریون نیز ان را قبول کرده اند ، ایمان دارم و به عیسایی که به نبوت محمد و کتاب او ایمان نداشته و امت خود را به او بشارت نداده ، کافرم جاثلیق: مگر هر حکمی نیاز به دو شاهد عادل ندارد؟ امام : بله جاثلیق : پس دو گواه عادل از غیر هم دینان خود که مسیحیان هم انها را قبول دارند معرفی کن و از ما هم از غیر هم دینانت دو شاهد عادل بخواه امام : منصفانه گفتی. کسی هست که نزد مسیح مقام و منزلتی داشته باشد جاثلیق : این شخص کیست؟ امام : نظرت درباره یوحنی دیلمی چیست؟ جاثلیق بله بلندی گفت و ادامه داد: نام محبوب ترین شخص نزد مسیح را بردید امام : تورا سوگند میدهم ایا در انجیل نیامده که یوحنی گفت: مسیح مرا به کیش محمد عربی آگاه نمود و بشارت داد که بعد از او خواهد آمد و من نیز به حواریون مژده دادم و انان به او ایمان اوردند ؟ جاثلیق گفت: بله. یوحنی از قول حضرت مسیح این طور نقل کرده و نبوت مردی را بشارت داده و هم به اهل بیت و وصی او مژده داده ولی معین نکرده که این ماجرا چه زمانی اتفاق خواهد افتاد و ایشان را برای ما معرفی نکرده است تا ایشان را بشناسیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم یاعلی والتماس دعا بسم رب الشهدا و الصدیقین نامت را که می آورم ، تپش های قلبم تندتر می شوند ... نامت را که برای من ، دنیای خاطره است... چیزی شبیه باران ، چیزی شبیه عشق ، شبیه تو ... شاید! می بینی... این واژه های بیچاره برای وصف تو کم اند ، فقیر اند ... کوچک اند ! نامت را که می آورم ، صدایم مبهوت می شود آقا... پ.ن: سلام دوستان. چه روزای قشنگی... چه کیفی داره تولد آقامونه ، تولد یه امام رئوف، تولد یه علی از اهل بیت... السلام علیک یا مولای، یا علی بن موسی الرضا پ.ن: اللهم صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی،الامام التقی النقی و حجتک علی من فوق الارض و من تحت الثری، الصدیق الشهید ، صلاه کثیره ، تامّه زاکیه ، متواصله ، متواتره ، مترادفه ، کأفضل ما صلّیت علی احد من اولیائک ( صلوات خاصه مولا) پ.ن: عنوان پست اینده " مناظره امام رضا (ع) با عالم مسیحی. بقول سنجد: برمیگردم!! یاعلی والتماس دعا
طبقه بندی: عشق ولایت عرفه انقلاب امام حسین اصلاحات جهاد خون جوانی
طبقه بندی: مردم صداقت اصلاحات گوسفند جامعه فریاد اعتراض شاه
طبقه بندی: ولایت عرفان خدا مفهوم امام دنیا آخرت طویله پ ن پ گوسفند شوخی هتل سلوک
طبقه بندی: شهادت عشق ولایت خدا امام رضا کرامت
طبقه بندی: ولایت امام رضا امام مناظره علم جاثلیق عیسی مسیحیت عالم
طبقه بندی: شهادت امام رضا تولد جشن مناظره مسیحی یهودی زیارت
By Ashoora.ir & Night Skin