عطر حضور
بسم رب الشهدا و الصدیقین روضه خون از صبر میگفت، از کوچه های بنی هاشم... از دست های بسته ... از دل خون برادر... از سری که... از عصر عاشورا که نمیشه ازش نوشت حتی! و اون تمام مدت به این فکر میکرد که چی شد صبر ایوب شد مثل استقامت؟! از دست دادن گله و مال و فرزند سخت تره یا فراق امام زمان...؟! امان از دل این خواهر.... پی نوشت : از بقیع چی میشه گفت... حتی جرات نمیکنی یه زیارت عاشورا بخونی ... بهترین ادم های روی زمین رو مثل ادم های دیگه توی بقیع خاکشون کردن... انگار این چهار بزرگوار همچنان که در زندگی رعایت پایین ترین مردم رو میکردن ، بدن های پاکشون بعد از مرگ هم به این مردم داری پایبنده! و چه احساس عاشقانه ای... از پیامبر به ارث بردن این همه عشق رو! پی در پی نوشت: فردا روزیه که دنیا یکی از بهترین باباهای دنیا رو از دست میده.... صلوات با عجل فرجهم فراموش نشه - شهادت نصیبتون یاعلی مدد بسم رب الشهدا و الصدیقین بودن یا خوب بودن ؟ خوب بودن یا بهتر بودن ؟! بهتر بودن یا بهترین بودن ؟!! بهترین بودن یا نبودن ... ؟؟؟ پی نوشت: گاهی خیالم میگه شاید پیامبران بیش از 124000 نفر بودن... یکی اش همین مرحوم شکسپیر(ره) اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم یاعلی والتماس دعا بسم رب الشهدا و الصدیقین سلام به همه! چشماتونو ببندین... یه بار، فقط یه بار به جای زینب ، گودال قتلگاه رو تصور کنین... عصر عاشورا... حالا چشماتونو باز کنین. نمی دونم دیگه میتونین چشماتونو ببندین و بی قرار نشین؟! پی نوشت: دل اگر هست، دل زینب کبری باشد؛ آفرین باد بر این همت مردانه ی دل... پی نوشت: از حلقه ی محبت تو، لایمکن الفرار... یاحسین! پی نوشت: تکلیف...؟! اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم یاعلی والتماس دعا بسم رب الشهدا و الصدیقین اگه فرض کنیم هر روز عاشوراست و هر سرزمینی کربلا... حالا جایگاه خودمون رو تصور کنیم؟ هر لحظه ، یک انتخاب! باحسین باشی یا بر حسین. وقتی از بالا به قضیه نگاه کنی، یعنی بشینی جای سوم شخصی که تمام ماجرا رو داره با هم می بینه ، تصمیم گرفتن اون قدر ها سخت نیست. اما اون وقتی رو تصور کن که سال ، سال 61 هجری باشه ، که همش یه قرن از اومدن پیامبر جدید نمیگذره ... حالا نوه ی این پیامبر اومده و داره ادعای میراث میکنه! می گه : آهای مردم! این ردای خلافت که تن پسر معاویه است ، سهم منه ، تشکیل حکومت ، حق منه! حواستون باشه که من کی ام! پسر دختر رسول خدا... پسر علی ! از قبیله ی بزرگ قریش... این منم که باید هدایت امت محمد رو به دست بگیرم. و حالا تو می مونی و یه انتخاب! با حسین باشی یا بر حسین؟ اگه داری از سال 1431 هجری به ماجرا نگاه میکنی ، انتخاب سخت نیست! حسین امام سوم شیعیانه و تو هم شیعه ی همون امامی... کسی انتظار نداره طرف یزید بیچاره رو بگیری!! باور کن! قرن هاست آدم هایی تاریخ کربلا رو تحلیل کردن و کتاب نوشتن و تو فرصت داری بخونی وفکر کنی و به نتیجه برسی؛ اما چشماتو ببیند و خودت رو توی کوفه ی 61 هجری ببین... وقتی ماجرای بیعت نکردن حسین با یزید ، یعنی شورش نوه ی پیامبر بر خلیفه مسلمین که حالا جانشین پیامبر خداست، کوفه رو ملتهب کرده و یه قلدری مثل عبیدالله بن زیاد ، اگه اراده کنه میتونه تموم زندگی تو بریزه به هم... فقط به جرم اینکه شیعه ای! وقتی تو حتی موضع همسایه ی دیوار به دیوارت رو درست و حسابی نمیدونی و معلوم نیست آینده ی زندگی و خانواده ات چی میشه... حالا باید انتخاب کنی... وقتی از یه صبح تا شب مسلم تنها میشه و شهید! بعد از شهادت مسلم ، با وعده های پسر معاویه، با هزارتا رنگ دنیایی، تو می مونی و دنیای پسر فاطمه... حالا چی؟ مردش هستی؟ تحملشو داری؟ نمی دونم برات گفتن یا نه.. اون روز سخت که زینب میگفت هیچی ندیدم جز زیبایی، امام زمان ما هنوز به دنیا نیومده بود! لااقل هنوز وجودش به لحاظ فیزیکی اثبات نشده بود به دنیا!! اما واقعیت رو توی جامعه ی کبیره از زبان امام هادی می خونیم که : خلقکم الله انوارا فجعلکم بعرشه محدقین حتّی منّ علینا بکم، فجعلکم فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه* حکایت اینه که با خودمون حل کنیم ، اگه اون روز توی اون شرایط اجتماعی ، کوفه بودیم، به امام حسین شک نمیکردیم؟ میتونستیم بین دنیای خودمون و دنیای امام زمانمون یکی رو انتخاب کنیم؟ میتونستیم به رسم عاشقی که نه ، به رسم شیعه بودن ، گردن بذاریم به خواسته ی امام زمانمون ، به سرنوشت کسی که بهش میگن خلیفه الله روی زمین. حالا اگه تونستی با چشم های بسته کوفه رو ببینی، چشمهاتو باز کن و برگرد همین جا که بودی... اول حرفمون که یادته؟ هر روز عاشوراست و هر سرزمینی کربلا... امروز آماده ی حضور توی کربلا هستی؟ امروز آماده ی درک عاشورا هستی؟ حتما خوندی راجع بهش، یه عده توی کوفه دلهاشون پر از ایمان به امام حسین بود، به اهل بیت محبت هم داشتن، اما چند ماه دیرتر وارد میدون شدن ، همه شهید شدن و پاداششون پیش خداوند محفوظه اما کاری که باید می کردن ، اون کاری نبود که انجام دادن! لحظه رو نشناختن ، عاشورای خودشون رو نشناختن... مؤمن باید لحظه شناس باشه! بماند که از ادم های اون دوران ، بعضی ها فقط به دیدن و بعضی ها فقط به شنیدن اکتفا کردن ، بماند که بعضی ها برق طلا رو دیدن و علم ولایت رو نادیده گرفتن... بماند که ... بماند که شمری که سر حسین فاطمه رو جدا کرد، همون جانباز جنگ صفین بود که تا مرز شهادت پیش رفت...! یادت باشه مؤمن ، شیعه بودن جرم بزرگیه توی این دنیا ، همون طور که سعادت بزرگیه اگه دنیات ، دنیای امام زمانت باشه! پی نوشت: * خداوند شما را به عنوان نورهایی آفرید ،پس بر گرد عرش او در طواف بودید تا این که به وجود شما بر ما منت نهاد ، در خانه هایی که خدا اجازه داده تا نام و یادش درآنها بالا رود اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم اللهم اجعل محیای محیا محمد و ال محمد و مماتی و ممات محمد و ال محمد
یاحسین... بسم رب الشهدا و الصدیقین سلام دوستان ! تبریک و تسلیت.... محرم امسال هم سعادتی دادن و زنده ایم هنوز! حال و هوای عجیبی داره امسال، هر چند که دانشگاه صفای هیئت و تکیه ی سیاه پوش برای اباعبدلله رو نداره ، اما از اول محرم بوی هوا عوض میشه، نفس که میکشی ، این رو حس میکنی... امتحان کن! دوتا نکته رو اشاره میکنم و بقیه اش باشه انشااله برای پست های بعدی(البته به قول یه عزیزی : به شرط حیات!)... اول: ابا عبد الله... دوم: فخلقکم الله انوارا فجعلکم بعرشه محدقین ، حتّی منّ علینا بکم ... (جامعه کبیره، همون وسطای رو به آخرش!!) پی نوشت: اشک باید راز دار باشد... اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم یاعلی و التماس دعای ... بسم رب الشهدا و الصدیقین سلام دوستان! داشتم به آقا فکر میکردم... بهش گفتم : آقا! خداییش اگه یه کسی بودی مثل جیمزباند، یا مثلا جای ادیسون ... اصلا اگه اون سیب معروف خورده بود توی سر شما...شاید از باختر دور (!) براتون بورسیه میفرستادن و شاید الان دیگه وضعمون این نبود! یادمه همین دو سه تا پست قبل نوشته بودم که همه چیز زیر سر این سیب هاست!! از همون اولش! آقاجون، چون کارای دنیایی بلد نیستین، چون امام اید و ته وجود بشری.. چون قله ی انسانیت و انسان کامل هستین... به همین دلایل بی خودی ، شما رو سپردیم به زمان... به جمعه هایی که تند و تند دارن میان و میرن و ... راستی عرفه همین روزاست... یه روز خاص! امام حسین (ع) هم داره میره همون جا که اسم دشت بلاست... روزای عجیبی ان این روزا... اللهم ان لم عرّفتنی حجتک... عرفه همین روزاست... بی ربط(!): تشخّص رو با انسانیت اشتباه نگیریم...! باربط: عاشقی را پرسیدند: زندگی چندبخش است؟ گفت: دوبخش! کودکی و پیری. گفتند: پس جوانی چه؟ گفت: فدای حسین... اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم یاعلی والتماس دعا بسم رب الشهدا و الصدیقین سلام دوستان! داشتم به آقا فکر میکردم... بهش گفتم : آقا! خداییش اگه یه کسی بودی مثل جیمزباند، یا مثلا جای ادیسون ... اصلا اگه اون سیب معروف خورده بود توی سر شما...شاید از باختر دور (!) براتون بورسیه میفرستادن و شاید الان دیگه وضعمون این نبود! یادمه همین دو سه تا پست قبل نوشته بودم که همه چیز زیر سر این سیب هاست!! از همون اولش! آقاجون، چون کارای دنیایی بلد نیستین، چون امام اید و ته وجود بشری.. چون قله ی انسانیت و انسان کامل هستین... به همین دلایل بی خودی ، شما رو سپردیم به زمان... به جمعه هایی که تند و تند دارن میان و میرن و ... راستی عرفه همین روزاست... یه روز خاص! امام حسین (ع) هم داره میره همون جا که اسم دشت بلاست... روزای عجیبی ان این روزا... اللهم ان لم عرّفتنی حجتک... عرفه همین روزاست... بی ربط(!): تشخّص رو با انسانیت اشتباه نگیریم...! باربط: عاشقی را پرسیدند: زندگی چندبخش است؟ گفت: دوبخش! کودکی و پیری. گفتند: پس جوانی چه؟ گفت: فدای حسین... اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم یاعلی والتماس دعا
طبقه بندی: شهادت کربلا زینب ولایت امام رضا حسین 28صفر
طبقه بندی: شهادت عشق ولایت حسین بودن ماندن شکسپیر فناء
طبقه بندی: عاشورا صبر زینب حسین تکلیف
طبقه بندی: شهادت کربلا مولا عشق عاشورا ولایت نور حسین ارباب
طبقه بندی: شهادت کربلا عشق ولایت حسین محرک ارباب حجاب
طبقه بندی: عشق ولایت عدالت حسین اصلاحات خون
طبقه بندی: عشق ولایت عرفه انقلاب امام حسین اصلاحات جهاد خون جوانی
By Ashoora.ir & Night Skin